کد مطلب:77567 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

خطبه 083-درباره عمرو بن عاص











و من كلام له علیه السلام

فی ذكر عمرو بن العاص

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در گفته های عمرو بن العاص:

«عجبا لابن النابغه! یزعم لاهل الشام ان فی دعابه و انی امرء تلعابه، اعافس و امارس.»

یعنی محل تعجب است از برای پسر زانیه[1] كه عمرو بن عاص باشد كه به وهم اهل شام می اندازد و به ایشان می گوید كه در من خصلت مزاح و شوخی است و من مردی باشم بسیار بازی كننده و مزاول عمل بازی باشم.

«لقد قال باطلا و نطق آثما.»

یعنی به تحقیق كه گفته است قول باطل خلاف واقع را و گویا شده در حالتی كه گناهكار و دروغ گو بود.

«اما و شر القول الكذب، انه لیقول فیكذب و یعد فیخلف. و یسال فیبخل و یسال فیحلف و یخون العهد و یقطع الال، فاذا كان عند الحرب فای آمر و زاجر[2] ما لم تاخذ السیوف ماخذها، فاذا كان اكبر مكیدته ان یمنح القوم سبته.»

[صفحه 411]

یعنی بدان كه بدترین گفتن دروغ است به تحقیق كه عمرو عاص می گوید، پس دروغگو است و وعده می دهد پس خلف وعده می كند و سوال كرده می شود پس بخل می ورزد و سوال می كند پس قسم می دهد و ابرام می كند و خیانت می كند در عهد و قطع می كند قرابت و خویشی را، پس اگر باشد در وقت جنگ، پس چه بسیار آمر و ناهی است مادامی كه شمشیرها از غلاف كشیده نشده است، یعنی بسیار جبون است. پس اگر آن شخص است كه وصف شده باشد بزرگتر خدعه ی او آنكه می بخشد قوم را سوات و عورت خود را.

و آن چنان است كه در بعضی از روزهای جنگ صفین امیرالمومنین علیه السلام رو آورد در میدان جنگ به عمرو عاص و به خاطر عمرو رسید كه در دست امیر كشته خواهد (شد) و استخلاص از برای او نیست، از روی حیله خود را از اسب انداخت و عورتش را برهنه كرد و برابر امیرالمومنین علیه السلام نگاه داشت. امیر علیه السلام چون آن حالت را از آن مكار دیدند، چشم پوشیدند تا بدی او را نبینند و عمرو فرصت غنیمت دانسته برگشت به قوم خود مكشوف العوره و به این حیله خلاص شد از كشتن. پس به این خدعه مثل گشت و مشهور شد در میان خلق.

«اما و الله انی لیمنعنی من اللعب ذكر الموت و انه لیمنعه من قول الحق نسیان الاخره.»

یعنی بدان قسم به خدا كه منع می كند مرا از بازی و فعل عبث كردن، در یاد بودن مرگ و به تحقیق كه بازمی دارد عمرو را از قول حق و راست فراموشی آخرت.

«انه لم یبایع معاویه حتی شرط ان یوتیه اتیه و یرضخ له علی ترك الدین رضیخه. »

یعنی به تحقیق كه عمرو بیعت نكرد با معاویه تا شرط كرد كه به او بدهد بخششی و ببخشد او را بر واگذاشتن دین عطیه ای، كه حكومت شهر مصر باشد، پس قصد بیعت عمرو بن العاص با معاویه و از دین بیرون رفتن و انكار حق كردن تحصیل دنیا بود و بس.

[صفحه 412]


صفحه 411، 412.








    1. نابغه نام مادر عمرو است كه از روسپیان مشهور مكه بود، پس از تولد عمرو مادرش گفت: من میان ابوسفیان و ابولهب و امیه بن خلف و عاص بن وائل و دیگری كه در طهر پیش از باردار شدن به این كودك با من جمع شده اند شك دارم و چون عاص بیشتر به او رسیدگی می كرد و بخشندگی بیشتری داشت، نابغه عمرو را به او نسبت داد. همین خوی سودجویی و سوداگری مادر بر سرشت و تربیت عمرو چیره شد. لذا امام او را به مادرش نسبت می دهد كه انتساب به او قطعی است، نه پدری كه جای تردید است.
    2. در برخی از نسخه های دیگر نهج: فای زاجر و آمر هو.